خارج از وزن، سبک، وحشی به ته خط رسیدن و ریدنبه تمام اونچه گفتن و گفتی با چشای خیس خندیدنمثل یک آلتم پس از انزال تو دیالوگ با یه گله یخوشحالمث یه خواب بد تو ذهن یک سگ پیر که تمام عمرو شاشیده رو دیوارمثل کفتار زوزه می کشم شبرو شکل یک زخم رو تنی بیمار...دیگه مشروب مست شده از من من یه خاکسترم از این سیگاردلخوشم نکن ،که پشت این سنگر لشکری از سکوت و ترس و تردیدهما همیشه دروغ می گفتیم گرگ اینجا تو گله خوابیدهمثل یه زن تو تجاوزی جنسی شل گرفتم که درد کمتر شهیه پل شکسته بین دو هیچ خطرش هست که باز خمتر شهیه سرنگ آلوده توی رگم پر ویروس دلتنگی و وحشتمثل یه بچه گربه که لگد خورده خاطراتش تو کوچه ای خلوتشرم یک حلقه ی ازدواجم که توی طاق مستراح افتادمث تشویش دختری دانشجو که واسه نمره خوابیده با استاداثر سیلی دبیر رو صورت بغض انگشت از فشار مدادمادرم تو محرم نماز می خوند یه کسی پای تلویزیون فحش می دادتوی چت پشت یک مونیتور خسته بی کسی های خستمو بغل کردیمن تورو بو کشیدم از غم و تو امشب میرزا رو گوش می کردیوقتی زرتشت احمق نیچه غار تنهاییشو به ادما می فروختیه کسی شبیه تو حوا ،من آدمی که لای ادما می سوختیه درختم که کرم های تنش تنها دلخوشی شبهاشنیه کویری که خواب می بینه رو تنش آب می پاشنخارج از وزن،یه نت لالم که دل از سمفونی شدن کندبی صدا تر از همیشه داره با چشای خیس می خنده -